سوره یوسف آیات 30 تا 35 – افشای ماجرای دلباختگی زلیخا در میان زنان مصری
این مقاله به بررسی سوره یوسف آیات 30 تا 35 از قرآن کریم با موضوع افشای ماجرای دلباختگی زلیخا بانوی مصری به حضرت یوسف و واکنش زنان شهر، می پردازد. در این آیات، گفتگوی میان زنان شهر درباره عشق زلیخا به یوسف بیان شده است که زلیخا را به خاطر علاقه اش به حضرت یوسف سرزنش می کردند. پس زلیخا زنان شهر را جمع کرد و به پذیرایی از آن ها پرداخت و به دست هر یک چاقویی داد و سپس یوسف را به داخل فرا خواند. زنان شهر از دیدن زیبایی و جمال یوسف شگفت زده شدند و او را فرشته ای آسمانی خواندند و از شدت هیجان دستان خود را بریدند .
در ادامه این آیات به دعای حضرت یوسف برای پرهیز از گناه و پاسخ خداوند به این دعا اشاره شده ، حضرت یوسف زندان و پاک بودن را به فساد و فحشا ترجیح می دهد و از خدا می خواهد که او را از وسوسه زنان در امان نگاه دارد. در نهایت به خواست و اراده الهی، تصمیم به زندانی کردن یوسف گرفته می شود.
وَ قالَ نِسْوَهٌ فِى الْمَدینَهِ | گروهی از زنان آن شهر گفتند: |
اِمْرَاَهُ الْعَزیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهى | «همسر عزیز، از غلام خود درخواست ارتباط کرده! |
قَدْ شَغَفَها حُبًّا | واقعاً که سخت، خاطرخواه او شده ؛ |
اِنّا لَنَراها فى ضَلالٍ مُبینٍ (30) | همانا که ما، او را در گمراهی آشکاری میبینیم». |
فَلَمّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ اَرْسَلَتْ اِلَیْهِنَّ | آن زن وقتی از مکر زنان شهر اطّلاع یافت به دنبال آنان فرستاد |
وَ اَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَئًا | و برایشان تکیه گاه هایی ترتیب داد؛ |
وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَهٍ مِنْهُنَّ سِکّینًا | و به دست هر یک از آن زنان، کاردی داد؛ |
وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ | و به یوسف گفت: «وارد مجلسشان شو». |
فَلَمّا رَاَیْنَهو اَکْبَرْنَهو | وقتی زنان زیبایی او را دیدند، بزرگش داشتند ؛ |
وَ قَطَّعْنَ اَیْدِیَهُنَّ | و از شدّت هیجان، دستهایشان را بریدند ؛ |
وَ قُلْنَ حاشَ لِلّهِ ما هٰذا بَشَرًا | و گفتند: «آفرین بر خدا، این مخلوق، بشر نیست؛ |
اِنْ هٰذا اِلّا مَلَکٌ کَریمٌ (31) | این فقط، “فرشتهای ارجمند” است». |
قالَتْ فَذٰلِکُنَّ الَّذى لُمْتُنَّنى فیهِ | زن عزیز گفت: «این است آنکه مرا به خاطر او، سرزنش میکردید؛ |
وَ لَقَدْ راوَدْتُهو عَنْ نَفْسِهى فَاسْتَعْصَمَ | البتّه من از او درخواست کردم؛ ولی او خویشتنداری کرد؛ |
وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ ما آمُرُهو لَیُسْجَنَنَّ | و اگر آنچه را دستور میدهم، انجام ندهد، قطعاً زندانی میشود؛ |
وَ لَیَکونًا مِنَ الصّاغِرینَ (32) | و حتماً خوار و ذلیل میگردد». |
قالَ رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَیَّ | یوسف گفت: «خدایا زندان برای من بهتر است |
مِمّا یَدْعُوﹾنَـنى اِلَیْهِ | از چیزی که این زنان، مرا به آن میخوانند؛ |
وَ اِلّا تصرّف عَنّى کَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ | و اگر نیرنگشان را از من بازنگردانی، به آنها میل پیدا میکنم؛ |
وَ اَکُنْ مِنَ الْجاهِلینَ (33) | و از نادانان میشوم». |
فَاسْتَجابَ لَهو رَبُّهو | پس خدای او درخواستش را پذیرفت، |
فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ | و نیرنگ آن زنان را از او برگرداند |
اِنَّهو هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (34) | همانا او، خدایی شنوا و داناست |
ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَاَوُا الْآیاتِ | امّا با وجود آنکه نشانههای پاکی یوسف را دیدند، |
لَیَسْجُنُنَّهو حَتّیٰ حینٍ (35) | باز تصمیم گرفتند، او را برای مدّتی زندانی کنند. |
تعبیر این آیات در استخاره با قرآن
بد است، توجه داشته باشد:
- پیشنهادهایی که به شما میشود، باید با معیارهای الهی بررسی شود، گاهی زندان رفتن، بهتر از قبول پیشنهاد بد است. همچون یوسف باش که فرمود: «خدایا، زندان برای من، بهتر از چیزی است که این زنان، مرا به آن میخوانند؛ و اگر نیرنگشان را از من بازنگردانی، به آنها میل پیدا میکنم و از نادانان میشوم».