در این مطلب به بررسی سوره یوسف آیات 69 تا 79 از قرآن کریم می پردازیم. موضوع این آیات دیدار یوسف با برادرانش و پنهان داشتن خطای گذشته آن ها می باشد که درسهای اخلاقی مهم و زیبایی را در خود جای داده است. در دیدار دوم یوسف با مهربانی با برادران خود رفتار کرده و هویت خویش را برای برادرش بنیامین فاش کرد. سپس ظرفی را در وسایل او گذاشت تا بنیامین را نزد خود در مصر نگه دارد و بدین وسیله بتواند پدرش را دیدار کند. از این ماجرا میتوان درسهای اخلاقی چون بخشش، حفظ آبرو و عدم مجازات شخصی به خاطر گناه دیگری را آموخت. قرآن کریم با بیان این داستان زیبا، الگویی برای ما مسلمانان در اخلاق و رفتار ارائه میدهد.
وَ لَمّا دَخَلوا عَلیٰ یوسُفَ | هنگامیکه برادران به جلسهی یوسف وارد شدند |
آویٰ اِلَیْهِ اَخاهُ قالَ اِنّى اَنَا اَخوکَ | او برادر را نزد خود جای داد و گفت: «این منم، برادرت. |
فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانوا یَعْمَلونَ (69) | پس به خاطر آنچه آنان میکنند، غمگین نباش» |
فَلَمّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ | وقتی که مأمور یوسف بارهای آنها را بست، |
جَعَلَ السِّقایَهَ فى رَحْلِ اَخیهِ | ظرف آبخوری زیبایی را در خورجین برادرش قرار داد؛ |
ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ | سپس شخصی اعلام کرد: |
اَیَّتُهَا الْعیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقونَ (70) | «ای کاروانیان: شما دزد هستید» |
قالوا وَ اَقْبَلوا عَلَیْهِمْ ماذا تَفْقِدونَ (71) | برادران بازگشتند و گفتند: «چه چیزی گُم کردهاید؟» |
قالوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِکِ | مأموران یوسف گفتند: «جام شاه را گم کردهایم؛ |
وَ لِمَنْ جاءَ بِهى حِمْلُ بَعیرٍ | و یوسف گفت: هر کس که خبری از آن بیاورد، یک بار شتر، جایزه دارد |
وَ اَنَا بِهى زَعیمٌ (72) | و من – عزیز مصر – ضامن اجرای این پاداش میباشم [i] |
قالوا تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ | برادران گفتند: «قسم به خدا، شما میدانید |
ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِى الْاَرْضِ | که نیامدهایم تا در این سرزمین فساد کنیم |
وَ ما کُنّا سارِقینَ (73) | و هرگز دزد نبودهایم» |
قالوا فَما جَزاؤُهو اِنْ کُنْتُمْ کاذِبینَ (74) | نگهبانان گفتند: «اگر دروغگو باشید، مجازاتش چیست؟» |
قالوا جَزاؤُهو مَنْ وُجِدَ فى رَحْلِهى | برادران گفتند: «مجازات هر کس که جام در وسایل او پیدا شود، |
فَهُوَ جَزاؤُهو | این است که خود او به بردگی گرفته شود، |
کَذٰلِکَ نَجْزِى الظّالِمینَ (75) | ما این گونه ستمکاران را مجازات میکنیم» |
فَبَدَاَ بِاَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ اَخیهِ | پس جستجو را از بارهای دیگران آغازکرد، تا به برادر رسید؛ |
ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ اَخیهِ | سپس آن ظرف را از بار برادرش -بنیامین- خارج کرد؛ |
کَذٰلِکَ کِدْنا لِیوسُفَ | ما اینگونه، برای یوسف، چارهسازی کردیم؛ |
ما کانَ لِیَأْخُذَ اَخاهُ فى دینِ الْمَلِکِ | زیرا او نمیتوانست طبق قوانین پادشاه، برادرش را بگیرد؛ |
اِلّا اَنْ یَشاءَ اللّهُ | جز اینکه خدا، چنین میخواست. |
نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ | درجات هر کس را بخواهیم، بالا میبریم؛ |
وَ فَوْقَ کُلِّ ذى عِلْمٍ عَلیمٌ (76) | و بالاتر از هر دانایی، داناتری هست |
قالوا اِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ اَخٌ لَهو مِنْ قَبْلُ | برادران گفتند: «اگر دزدی کرده، برادرش هم قبلاً دزدی کرده بود» |
فَاَسَرَّها یوسُفُ فى نَفْسِهى | امّا یوسف این تهمت را درون خویش پنهان کرد ! |
وَ لَمْ یُبْدِها لَهُمْ | و آن را برای برادران آشکار نکرد[ii]، |
قالَ اَنْتُمْ شَرٌّ مَکانًا | ولی گفت: «شما موقعیت بدتری دارید |
وَ اللّهُ اَعْلَمُ بِما تَصِفونَ (77) | و خدا به آنچه بیان میکنید، آگاهتر است» |
قالوا یا اَیُّهَا الْعَزیزُ اِنَّ لَهو اَبًا شَیْخًا کَبیرًا | برادران گفتند: «ای عزیز، او پدر پیر و سالخورده ای دارد؛ |
فَخُذْ اَحَدَنا مَکانَهو | پس یکی از ما را به جای او بگیر؛ |
اِنّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ (78) | زیرا ما تو را از نیکوکاران میبینیم» |
قالَ مَعاذَ اللّه | یوسف گفت: «پناه برخدا، |
اَنْ نَأْخُذَ اِلّا مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَهو | اگر جز همان کسی که کالای خود را نزد او یافتیم، بازداشت کنیم، |
اِنّا اِذًا لَظالِمونَ (79) | در آن حال ستمکاریم».[iii] |
[i] ممکن است در ظاهر، کسی چنین برداشت کند که یوسف و مأموران او دروغ گفتهاند و تهمت دزدی زدهاند! امّا با کمی دقّت معلوم می شود که چنین نیست، (نکته اول:) جام ملک واقعاً مفقود شده بود، ولی ظرفی که در بار برادر یوسف یافت می شود آن جام نیست. به همین دلیل قرآن از دو کلمهی مختلف برای این دو ظرف استفاده نموده است: جام پادشاه را «صواع» نامیده ولی ظرفی که در بار برادر یوسف جاسازی شده است را «سقایه» نامیده است و استفاده از دو کلمه مختلف برای این است که افراد دانا متوجّه این حقیقت بشوند که مأموران یوسف و خود وی هرگز دروغ نگفتهاند. (نکته دوم:) چرا مأمورین حکومتی «برادران یوسف» را «سارق» نامیدند؟ زیرا آنان یوسف را از پدر دزدیدند و می توان آنها را «سارق» نامید. جالب است که، این کلمه به شکل اسم فاعل به کار رفته و فعل دزدیدن جام به آنها نسبت داده نشده است.
[ii] این آیه درسی را به ما انسانها میدهد: کریمانه بگذریم و ببخشیم و آبروی دیگران را حفظ کنیم.
[iii] اگر شخصی، گناه یا خطا کند، حق نداریم به بستگانش ضرر بزنیم، اگر چنین کنیم از ظالمین میشویم.
تعبیر این آیات در استخاره با قرآن
خوب است :
- به خاطر آنچه مردم میکنند، غمگین نباش، خداوند بعد از هر سختی، خوشی قرار داده است، به شرطی که با ایمان و نیکوکار باشی. این قانون الهی است. او فرموده است:«درجات هر کس را بخواهیم، بالا میبریم و بالاتر از هر دانایی، داناتری هست»