در این مطلب به بررسی سوره یوسف آیات 88 تا 93 از قرآن کریم می پردازیم. یوسف پیامبر خداوند، پس از طی مراحلی سخت و سر بلند بیرون آمدن از آزمایش های الهی، سرانجام به مقام عزّت و سروری در مصر دست یافت. در این مقاله، بخشی از داستان او آمده است که در آن، یوسف پس از گذشت سالیان دراز، خود را به برادرانش معرّفی میکند و علّت تأخیر در معرّفی خویش را توضیح میدهد. همچنین، یوسف پیراهن خود را که نشانهای الهی بود، به برادرانش میسپارد تا بینایی پدر را بازگردانند. در پایان نیز، یوسف برادران را میبخشد و آنان را به سوی پدر فرامیخواند.
فَلَمّا دَخَلوا عَلَیْهِ قالوا یا اَیُّهَا الْعَزیزُ | آنگاه وقتی برادران ، نزد یوسف رفتند، گفتند: «ای عزیز، |
مَسَّنا وَ اَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ | به ما و خانوادهی ما، سختی رسیده و سرمایهای ناچیزی آوردهایم. |
فَاَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا | لطفاً پیمانه را برای ما، کامل کن و به ما صدقه بده. |
اِنَّ اللّهَ یَجْزِى الْمُتَصَدِّقینَ (88) | یقیناً خدا به صدقهدهندگان پاداش میدهد» |
قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَ اَخیهِ | یوسف گفت: «آیا میدانید با یوسف و برادرش چه کردید؟ |
اِذْ اَنْتُمْ جاهِلونَ (89) | آنگاه که نادان بودید» |
قالوا اَ اِنَّکَ لَاَنْتَ یوسُفُ قالَ | برادران گفتند: «آیا واقعاً تو همان یوسفی؟» و او پاسخ داد: |
اَنَا یوسُفُ وَ هٰذا اَخى قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنا | «من یوسفم و این هم برادرم! خدا بر ما منّت گذاشته، |
اِنَّهو مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ | بیگمان، هرکس با تقوا باشد وخویشتنداری نماید و صبرکند، |
فَاِنَّ اللّهَ لایُضیعُ اَجْرَ الْمُحْسِنینَ (90) | خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند»[i] |
قالوا تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللّهُ عَلَیْنا | برادران گفتند: « به خدا سوگند که خداوند تو را بر ما برگزیده؛ |
وَ اِنْ کُنّا لَخاطِئینَ (91) | و به راستی که ما خطاکار بودیم» |
قالَ لاتَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ | یوسف گفت: «امروز بر شما، سرزنشی نیست؛ خدا شما را میآمرزد |
وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ (92) | زیرا او از همه ی مهربانان، مهربانتر است[ii] |
اِذْهَبوا بِقَمیصى هٰذا | این پیراهن مرا ببرید؛ |
فَاَلْقوهُ عَلیٰ وَجْهِ اَبى یَأْتِ بَصیرًا | و آن را بر چهرهی پدرم بیندازید تا بینا شود[iii] |
وَ ائْتونى بِاَهْلِکُمْ اَجْمَعینَ (93) | و همهی خانواده خود را، نزد من بیاورید» |
[i] پرسش مهم این است که چرا یوسف معرفی نمودن خود را تا سومین سفر برادرانش به تأخیر افکند؟ با آنکه اگر او در همان سفر اول هم خود را به برادرانش معرفی میکرد، آنان همین عکس العمل را داشتند و رنج و ناراحتی پدر هم زودتر پایان مییافت؟ پاسخ را باید در اهداف سفرها جستجو کرد. در سفر اول و دوم، مأموریّت برادران یوسف فقط تأمین آذوقه بود. خداوند نیز این هدف را برایشان تحقق داد، امّا در سفر سوم، آنان برای یافتن یوسف و برادرش، راهی سفر میشوند و بر اساس آیه «لیس للانسان الا ما سعی» در این سفر خداوند آنان را یاری میکند تا برادر خود را پیدا کنند. البته حتّیٰ در همین سفر، برادران به حالت گدایی از یوسف، درخواست آذوقه میکنند، ارتباط این موضوع با آیات 103 و 106 از سوره یوسف که به عنوان نتیجه گیری داستان ذکر شده، جالب است.
[ii] یوسف به چه دلیلی میفرماید «خدا شما را میآمرزد»؟ پاسخ در همین آیه آمده،با تدبّر، پاسخ را بیابید.
[iii] این کدام پیراهن است که یوسف با اطمینان میفرماید «چشمان پدر شفا مییابد»؟ آیا همان پیراهنی نیست که در جوانی، هنگام رویارویی با همسر عزیز مصر، آن را به تن داشت و آن خانم به قصد ارتباط با یوسف آن را گرفت و در کشاکش بین آنها، پاره شد؟
تعبیر این آیات در استخاره با قرآن
خوب است :
- به شما و خانواده ی شما، سختی رسیده و سرمایهای ناچیز دارید، ولی راه نیکوکاری باز است. بیگمان، هرکس با تقوا باشد و خویشتن داری نماید و صبر کند، خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند. با این روش، خداوند تو را میآمرزد و برمیگزیند؛ او از همه ی مهربانان، مهربانتر است