این نوشتار شامل سوره کهف آیات 9 تا 21 از قرآن کریم و داستان زیبا و آموزنده اصحاب کهف است. آیات سرگذشت جوانانی را توصیف میکنند که به خداوند یکتا ایمان آورده بودند و برای دوری از بتپرستی قوم خود و ترس از سنگسار شدن توسط کافران،از شهر و دیارشان فرار کردند و به غاری پناه بردند. خداوند سالها آنها را به همراه سگشان در خوابی عمیق فرو برد. وقتی آن ها بیدار شدند ، یکی از افرادشان را به شهر فرستادند تا غذایی تهیه کند و آن جا بود که فهمیدند چه رخ داده است. این ماجرا نشانهای از قدرت الهی و داستانی شگفتانگیز درباره ایمان و استقامت این جوانان مؤمن در برابر فشارهای مشرکان می باشد.
اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ | آیا گمان کردی که اصحاب کهف و رقیم،[i] |
کانوا مِنْ آیاتِنا عَجَبًا (9) | از نشانههای شگفت ما هستند؟ |
اِذْ اَوَى الْفِتْیَهُ اِلَى الْکَهْفِ | زمانی که آن جوانمردان به غار پناه بردند |
فَقالوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً | پس گفتند: «خدایا،رحمتی از نزد خود به ما عطا کن |
وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ اَمْرِنا رَشَدًا (10) | و برای ما در کارمان رشد و هدایت فراهم ساز» |
فَضَرَبْنا عَلیٰ آذانِهِمْ فِى الْکَهْفِ | پس در آن غار، با خواب، برگوشهایشان پرده زدیم؛ |
سِنینَ عَدَدًا(11) | برای سالهای متوالی! |
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ | سپس آنان را برانگیختیم تا مشخّص کنیم |
اَیُّ الْحِزْبَیْنِ اَحْصیٰ لِما لَبِثوا اَمَدًا (12) | کدام گروه، مدّت خوابشان را بهتر حساب میکنند |
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَاَهُمْ بِالْحَقِّ | ما خبرشان را به درستی بر تو حکایت میکنیم |
اِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنوا بِرَبِّهِمْ | آنان جوانمردانی بودند که به خدای خود ایمان آوردند، |
وَ زِدْناهُمْ هُدًى (13) | ما هم بر هدایت آنان افزودیم |
وَ رَبَطْنا عَلیٰ قُلوبِهِمْ اِذْ قاموا | و آنگاه که قیام کردند، دلهایشان را استوار کردیم |
فَقالوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ | پس گفتند: «خدای ما همان صاحب آسمانها و زمین است، |
لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دونِهى اِلٰهًا | هرگز جز او خدایی را نخواهیم خواند |
لَقَدْ قُلْنا اِذًا شَطَطًا (14) | که در این صورت، سخن باطل و بی اساسگفتهایم |
هٰؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذوا مِنْ دونِهى آلِهَهً | ولی قوم ما، که جز او، خدایانی را گرفتند، |
لَوْلا یَأْتونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ | چرا دلیل روشنی بر این کار نمیآورند؟ |
فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَریٰ عَلَى اللّهِ کَذِبًا (15) | و کیست ستمکارتر از آن که بر خدا دروغ میبندد؟» |
وَ اِذِ اعْتَزَلْتُموهُمْ وَ ما یَعْبُدونَ اِلَّا اللّهَ | حال که شما از آنها و آنچه جز خدا میپرستیدند، دوری کردید؛ |
فَأْووا اِلَى الْکَهْفِ | پس به این غار، پناه برید |
یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهى | تا خدا نصیبی از رحمتش را برای شما بگستراند |
وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ اَمْرِکُمْ مِرْفَقًا (16) | و در کارتان گشایشی ایجاد کند |
وَ تَرَى الشَّمْسَ اِذا طَلَعَتْ | و خورشید را که میبینی، در هنگام طلوع، |
تَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذاتَ الْیَمینِ | به سمت راست غارشان متمایل بود؛ |
وَ اِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ | وهنگام غروب، نورش از سمت چپ آنان میگذشت؛ |
وَ هُمْ فى فَجْوَهٍ مِنْهُ | در حالی که آنان در جایی وسیع از آن غار بودند |
ذٰلِکَ مِنْ آیاتِ اللّهِ | آری این ماجرا، از نشانههای خداست، |
مَنْ یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ | هرکه را خدا هدایت کند، او واقعاً هدایت شده است؛ |
وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهو وَلِیًّا مُرْشِدًا (17) | و هر که را گمراه کند، هرگز برایش یاورِ راهبری نخواهی یافت |
وَ تَحْسَبُهُمْ اَیْقاظًا وَ هُمْ رُقودٌ | میپنداری که آنان بیدارند، در حالی که خفتهاند |
وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ | و ما آنان را به راست و چپ میگردانیم |
وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصیدِ | و سگشان نیز دو دستش را بر آستانهی غار دراز کرده بود. |
لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ | اگر بر حالشان آگاهی مییافتی، |
لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرارًا | به آنان پشت میکردی و میگریختی ؛ |
وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا (18) | و جانِ تو پر از ترس میشد |
وَ کَذٰلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَساءَلوا بَیْنَهُمْ | به این ترتیب ما بیدارشان کردیم تا از یکدیگر سؤال کنند؛ |
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ | یکی از آنان گفت: «چه مدّت اینجا ماندهاید؟» |
قالوا لَبِثْنا یَوْمًا اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ | گروهی گفتند: «یک روز یا قسمتی از روز» |
قالوا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ | گروه دوم گفتند: «خدا به این مدّت، داناتر است، |
فَابْعَثوا اَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هٰذِهى اِلَى الْمَدینَهِ | اینک یکی از خودتان را با این پول به شهر بفرستید؛ |
فَلْیَنْظُرْ اَیُّها اَزْکیٰ طَعامًا | تا ببیند کدام یک از آنها در بازار ، غذایش پاکیزهتر است؛ |
فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ | و برایتان غذایی از آن شخص بیاورد؛ |
وَ لْیَتَلَطَّفْ | او که به شهر میرود، باید با محبّت و دقّت رفتار کند؛ |
وَ لایُشْعِرَنَّ بِکُمْ اَحَدًا (19) | و کسی را از وجود شما آگاه نگرداند [ii] |
اِنَّهُمْ اِنْ یَظْهَروا عَلَیْکُمْ یَرْجُموکُمْ | زیرا اگر آنان بر شما دست یابند، سنگسارتان میکنند؛ |
اَوْ یُعیدوکُمْ فى مِلَّتِهِمْ | یا شما را به آیین نادرست خود بازمیگردانند؛ |
وَ لَنْ تُفْلِحوا اِذًا اَبَدًا (20) | و در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد» |
وَ کَذٰلِکَ اَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ | و بدینگونه مردم را از حال آنها آگاه کردیم؛ |
لِیَعْلَموا اَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ | تا بدانند که وعدهی خدا حق است ؛ |
وَ اَنَّ السّاعَهَ لارَیبَ فیها | و در قیامت هیچ شکّی نیست. |
اِذْ یَتَنازَعونَ بَیْنَهُمْ اَمْرَهُمْ | آنگاه که مردم در کار آنها، با یکدیگر اختلاف کردند، |
فَقالُوا ابْنوا عَلَیْهِمْ بُنْیانًا | پس گروهی گفتند: «بر مقبرهی آنها ساختمانی را بنا کنید؛ |
رَبُّهُمْ اَعْلَمُ بِهِمْ | زیرا خدای آنها به احوالشان داناتر است». |
قالَ الَّذینَ غَلَبوا عَلیٰ اَمْرِهِمْ | امّا کسانی که در آن کشمکش، بر کار غلبه یافتند، گفتند: |
لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا (21) | «حتماً روی قبرآنها مسجدی میسازیم.[iii]» |
[i] با این پرسش، قرآن در حقیقت میفرماید: چنین نیست که این موضوع خیلی عجیب باشد، ما آیاتی شگفت انگیزتر هم بسیار داریم، در معنای «رقیم»، گفتهاند لوحی بوده که بر کنار غار نصب شده و نام این افراد در آن است؛ و گفتهاند نام شهری بوده که نزدیک آن غار است. رقیم به معنای «نوشته شده» می باشد.
[ii] گفته شده کلمه «لیَتَلَطَّف»، کلمه وسط قرآن است، یعنی «همیشه با محبت و نرمی» برخورد کنید.
[iii] از این آیه معلوم میشود که ساختن مسجد در کنار مقبره بزرگان به نیت ترویج عبادت خدا و مرام توحیدی آن بزرگان، از نظر قرآن امر ناپسندی نیست.
تعبیر این آیات در استخاره با قرآن
خوب است :
- به شرطی که این دعای قرآنی را مرتب بخوانید: «خدایا،رحمتی از نزد خود به ما عطا کن و برای ما در کارمان رشد و هدایت فراهم ساز» تا خدا رحمتش را برای شما بگستراند و در کارتان گشایش ایجاد کند