در این مقاله، سرگذشت حضرت مریم و تولد حضرت عیسی از زبان قرآن کریم بازگو شده است. این داستان در سوره مریم آیات 16 تا 29 آمده است. در این آیات، خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) می فرماید که داستان پاکدامنی و بزرگواری حضرت مریم و معجزه تولد حضرت عیسی را در قرآن بازگو کند. سپس، سرگذشت حضرت مریم از زمان جدا شدن از خانواده و رفتن به مکانی دوردست تا هنگامی که فرشته به او مژده تولد فرزندی پاک را می دهد و سپس تولد حضرت عیسی به شیوه ای معجزه آسا شرح داده می شود.
وَ اذْکُر فِى الْکِتابِ مَرْیَمَ | و در این کتاب از «مریم» یاد کن، |
اِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ اَهْلِها مَکانًا شَرْقِیًّا (16) | آنگاه که از خانواده جدا شد و به سوی مشرق رفت |
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دونِهِمْ حِجابًا | در جایی خلوت، از مردم دوری گزید |
فَاَرْسَلْنا اِلَیْها روحَنا | آنگاه ما، روح خود را به سوی او فرستادیم |
فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرًا سَوِیًّا (17) | که بر او به شکل بشری شایسته، ظاهر شد |
قالَتْ اِنّى اَعوذُ بِالرَّحْمٰنِ مِنْکَ | مریم گفت: واقعاً که من از تو، به خدای رحمان پناه میبرم |
اِنْ کُنْتَ تَقِیًّا (18) | اگر خویشتندار و اهل تقوا هستی |
قالَ اِنَّما اَنَا رَسولُ رَبِّکِ | آن فرشته گفت: «من فقط فرستادهی الهی هستم |
لِاَهَبَ لَکِ غُلامًا زَکِیًّا (19) | تا به تو پسری خوب و پاک ببخشم» |
قالَتْ اَنّیٰ یَکونُ لى غُلامٌ | مریم گفت: «چگونه پسری خواهم داشت |
وَ لَمْ یَمْسَسْنى بَشَرٌ وَ لَمْ اَکُ بَغِیًّا (20) | با آنکه بشری به من دست نزده و آلوده دامن نبودهام» |
قالَ کَذٰلِکِ | فرشته گفت: «همین است» |
قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ | و ادامه داد که: خدا فرموده، این برای من آسان است، |
وَ لِنَجْعَلَهو آیَهً لِلنّاسِ وَ رَحْمَهً مِنّا | برای آنکه آن فرزند، نشانهای برای مردم و رحمتی الهی باشد. |
وَ کانَ اَمْرًا مَقْضِیًّا (21) | و این کاری است انجامشدنی و حتمی |
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهى مَکانًا قَصِیًّا (22) | پس چون مریم، به عیسیٰ باردار شد، به مکانی دور رفت |
فَاَجاءَهَا الْمَخاضُ اِلیٰ جِذْعِ النَّخْلَهِ | درد زایمان او را به سوی تنهی درخت خشک خرما کشانید. |
قالَتْ یا لَیْتَنى مِتُّ قَبْلَ هٰذا | او گفت: «ای کاش من پیش از این مُرده بودم[i] |
وَ کُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا (23) | و کاملاً فراموش میشدم» |
فَناداها مِنْ تَحْتِها اَلّا تَحْزَنى | آنگاه از پائین پای او[ii]، ندا آمد که «اندوهگین مباش |
قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (24) | خدای تو در زیر پایت، چشمهای قرار داده |
وَ هُزّى اِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ | شاخهی خشک درخت خرما را به طرف خود بکش |
تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا (25) | تا برایت رطبی تازه بریزد |
فَکُلى وَ اشْرَبى وَ قَرّى عَیْنًا | آنگاه بخور و بنوش و کاملاً شاد باش |
فَاِمّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ اَحَدًا | و اگر انسانی را دیدی، |
فَقولى اِنّى نَذَرْتُ لِلرَّحْمٰنِ صَوْمًا | با اشاره بگو: «من برای خدای رحمان روزهای نذر کردهام |
فَلَنْ اُکَلِّمَ الْیَوْمَ اِنْسِیًّا (26) | و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت» |
فَاَتَتْ بِهى قَوْمَها تَحْمِلُهو | آنگاه با فرزندی که در آغوش داشت، نزد قومش آمد، |
قالوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئًا فَرِیًّا (27) | مردم گفتند: «مریم، مرتکب کاربسیار زشتی شدهای» |
یا اُخْتَ هارونَ ما کانَ اَبوکِ امْرَاَ سَوْءٍ | ای خواهر هارون: «نه پدرت، مرد بدی بود |
وَ ما کانَتْ اُمُّکِ بَغِیًّا (28) | و نه مادرت بدکاره بود» |
فَاَشارَتْ اِلَیْهِ قالوا | مریم به فرزند خود اشاره کرد، ولی مردم گفتند: |
کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِى الْمَهْدِ صَبِیًّا (29) | «چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟» |
[i] حضرت مریم(س) از شدت ناراحتی، آرزوی مرگ میکند ولی خداوند به او عزت میدهد، بدون آنکه کلمهای در دفاع از خود بگوید، این شیوه و روش دائمی خداوند است که آبروی مؤمن را حفظ میکند.
[ii] مفسرین گفتهاند این ندا از طرف همان کودک درون شکم، یعنی عیسی(ع) بوده است.
تعبیر این آیات در استخاره با قرآن
خوب است به شرطی که:
- خویشتندار و با تقوا باشی، مورد لطف و حمایت خداوند قرار خواهی گرفت