سوره طاها آیات 90 تا 99 – تلاش حضرت هارون برای راهنمایی مردم و عاقبت «سامری»
در این مقاله، سوره طاها آیات 90 تا 99 از قرآم کریم آمده که داستان تلاش حضرت هارون برای هدایت قوم بنیاسرائیل و سرانجام سامری را بیان میکند. حضرت موسی پس از بازگشت از طور، از ساختن گوساله توسط سامری و پرستش آن توسط قوم خشمگین شد و سامری را به عذاب الهی تهدید کرد. در پایان این آیات، خداوند تذکر میدهد که تنها اوست که شایسته پرستش است و هیچ معبودی جز او نیست.
وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارونُ مِنْ قَبْلُ | البتّه هارون از قبل به آنان گفته بود: |
یا قَوْمِ اِنَّما فُتِنْتُمْ بِهى | «ای قوم : شما تنها، به وسیلهی این گوساله امتحان شدهاید؛ |
وَ اِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمٰنُ | و مسلّماً صاحب اختیار شما همان خدای رحمان است؛ |
فَاتَّبِعونى وَ اَطیعوا اَمْرى (90) | پس از من پیروی کرده و فرمانم را اطاعت کنید» |
قالوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عاکِفینَ | گفتند: «پیوسته به دنبال گوساله پرستی هستیم؛ |
حَتّیٰ یَرْجِعَ اِلَیْنا موسیٰ (91) | تا موسیٰ نزد ما بازگردد» |
قالَ یا هارونُ | موسیٰ که برگشت، گفت: «ای هارون ، |
ما مَنَعَکَ اِذْ رَاَیْتَهُمْ ضَلّوا (92) | وقتی دیدی گمراه شدند، چه چیزی مانع تو شد |
اَلّا تَتَّبِعَنِ اَفَعَصَیْتَ اَمْرى (93) | که از من پیروی نکردی؟ آیا از فرمانم سرپیچی کردی؟» |
قالَ یَا ابْنَ اُمَّ لاتَأْخُذْ بِلِحْیَتى وَ لا بِرَأْسى | هارون گفت: «ای پسر مادرم، ریش و موی سرم را نگیر»، |
اِنّى خَشیتُ اَنْ تَقولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنىاِسْرائیلَ | من جدّاً ترسیدم که بگویی: «بین بنیاسرائیل جدایی انداختی، |
وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلى (94) | و سفارش مرا عمل نکردی» |
قالَ فَما خَطْبُکَ یا سامِرِیُّ (95) | موسیٰ گفت: «ای سامری، دلیلِ کار تو چه بود؟» |
قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُروا بِهى | سامری گفت: «چیزی را فهمیدم که آنان نمیفهمیدند؛ |
فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِنْ اَثَرِ الرَّسولِ | مشتی خاک از جای آن فرستاده برداشتم؛ |
فَنَبَذْتُها | و آن را بر زیورآلات ریختم و آن مجسّمه را ساختم؛ |
وَ کَذٰلِکَ سَوَّلَتْ لى نَفْسى (96) | و اینچنین نفس من، این کار را برایم جلوه داد» |
قالَ فَاذْهَبْ فَاِنَّ لَکَ فِى الْحَیاهِ | موسیٰ گفت: دور شو، کیفر تو در زندگی دنیا این است |
اَنْ تَقولَ لامِساسَ | که دائم بگویی: «به من دست نزنید»؛ |
وَ اِنَّ لَکَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهو | و برای تو وعدهگاهی است که هرگز در آن خلاف نشود[i] |
وَ انْظُرْ اِلى ٰاِلٰهِکَ الَّذى ظَلْتَعَلَیْهِ عاکِفًا | به خدای خود نگاه کن، همان گوساله که پیوسته همراهش بودی، |
لَنُحَرِّقَنَّهو ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهو فِى الْیَمِ نَسْفًا (97) | حتماً او را میسوزانیم و خاکسترش را هم، به دریا میریزیم |
اِنَّما اِلٰهُکُمُ اللّهُ الَّذى لااِلٰهَ اِلّا هُوَ | خدای شما تنها «اللّه» است؛ کسی که هیچ خدایی جز او نیست؛ |
وَسِعَ کُلَّ شَىْءٍ عِلْمًا (98) | دانش او همه چیز را در برگرفته است» |
کَذٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ اَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ | این گونه از اخبار گذشتگان، بر تو حکایت میکنیم؛ |
وَ قَدْ آتَیْناکَ مِنْ لَدُنّا ذِکْرًا (99) | و البتّه از جانب خود ذکری به تو دادهایم. |
[i] سامری مبتلا به یک بیماری مرموز میشود که دیگر نمیخواست هیچ کس به او نزدیک شود.
تعبیر این آیات در استخاره با قرآن
خوب است :
- صاحب اختیار شما، خدایی مهربان است؛ پس از دستوراتش پیروی کنید؛ هیچ خدایی جز او نیست؛ دانش او همه چیز را در برگرفته است»