این مقاله حاوی سوره نمل آیات 15 تا 21 از قرآن مجید است که درباره داستان حضرت سلیمان و گفتگوی وی با مورچهها و پرندگان میباشد. این آیات به بخشی از زندگی حضرت سلیمان اشاره دارد که خداوند به ایشان و پدرشان حضرت داوود علم و دانشی ویژه عطا فرمود. همچنین سخنان حکیمانه حضرت سلیمان در پاسخ به سخن ملکه مورچهها و نیز تفقد ایشان از احوال پرندگان بیان شده است. خواندن این آیات برای آشنایی بیشتر با زندگی پیامبران الهی و درسگیری از سیره و رفتار آن بزرگواران سودمند است.
| وَ لَقَدْ آتَیْنا داوودَ وَ سُلَیْمانَ عِلْمًا | حقیقتاً به داوود و سلیمان، دانشی مخصوص دادیم |
| وَ قالَا الْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذى | و آن دو گفتند: «ستایش مخصوص خدایی است که |
| فَضَّلَنا عَلیٰ کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ (15) | ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود، برتری داده است» |
| وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوودَ وَ قالَ یا اَیُّهَا النّاسُ | و سلیمان وارث داوود شد، گفت: «ای مردم ، |
| عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ اوتینا مِنْ کُلِّ شَىْءٍ | زبان پرندگان به ما یاد داده شده و از هر چیز به ما عطا شدهاست. |
| اِنَّ هٰذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ (16) | همانا این فضیلت و برتری آشکاری است» |
| وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنودُهو | و سپاهیان سلیمان، نزد او حاضر شدند، |
| مِنَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یوزَعونَ (17) | از جن، آدمیان و پرندگان، و آنان از بینظمی بازداشته میشدند |
| حَتّیٰ اِذا اَتَوْا عَلیٰ وادِ النَّمْلِ | سپس رفتند تا آنگاه که به سرزمین مورچگان رسیدند |
| قالَتْ نَمْلَهٌ یا اَیُّهَا النَّمْلُ | مورچهی مادّه ای[i] که ملکهی آنها بود گفت: «ایمورچگان، |
| اُدْخُلوا مَساکِنَکُمْ | وارد خانههایتان شوید ؛ |
| لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنودُهو | مبادا سلیمان و سپاهش، شما را خُرد و پایمال کنند |
| وَ هُمْ لایَشْعُرونَ (18) | زیرا آنها متوجّه نیستند» |
| فَتَبَسَّمَ ضاحِکًا مِنْ قَوْلِها وَ قالَ | سلیمان شادمانه از سخنش لبخند زد و گفت: |
| رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْکُرَ نِعْمَتَکَ | «خدایا، توفیقی عنایت کن تا نعمت تو را شکر کنم؛ |
| اَلَّتى اَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلیٰ والِدَیَّ | نعمتی که برمن و پدر ومادرم عطا کردهای؛ |
| وَ اَنْ اَعْمَلَ صالِحًا تَرْضاهُ | و اینکه هر کار شایسته ای را که میپسندی، انجام دهم ؛ |
| وَاَدْخِلْنى بِرَحْمَتِکَ فىعِبادِکَ الصّالِحینَ (19) | و به رحمت خود، مرا در میان بندگان شایستهات وارد کن» |
| وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقالَ | آنگاه از حال پرندگان جویا شد و سپس گفت: |
| ما لِیَ لا اَرَى الْهُدْهُدَ اَمْ کانَ مِنَ الْغائِبینَ (20) | «چرا هدهد را نمیبینم آیا از غایبان است؟ |
| لَاُعَذِّبَنَّهو عَذابًا شَدیدًا اَوْ لَاَذْبَحَنَّهو | حتماً او را به سختی مجازاتش میکنم یا سرش را میبُرم |
| اَوْ لَیَأْتِیَنّى بِسُلْطانٍ مُبینٍ (21) | مگر آنکه برایم دلیلی روشن و قانع کننده بیاورد».[ii] |
[i] در زندگی اجتماعی مورچه و موریانه، جنس ماده که نقش مهم زاد و ولد را به عهده دارد، ملکه و فرمانروا نیز هست. در آیه فوق به این حقیقت اشاره شده است.
[ii] یکی از صفات مدیران شایسته، برقرار کردن نظم است. یک مدیر باید جلوی تنبلی و تن پروری را گرفته و کارکنان خود را منظّم کند وقبل از مجازات کردن، به آنها فرصت سخن گفتن و دفاع از خود بدهد.
تعبیر این آیات در استخاره با قرآن
خوب است به شرطی که:
- ستایش مخصوص خدایی است که بندگان مؤمن و نیکوکارش خود را، به بدکاران، برتری داده است، بگو: «خدایا، توفیقی عنایت کن تا نعمت تو را شکر کنم؛نعمتی که بر من و پدر و مادرم عطا کردهای؛ و اینکه هر کار شایسته ای را که میپسندی، انجام دهم و به رحمت خود، مرا در میان بندگان شایستهات وارد کن»