این مقاله حاوی سوره نمل آیات 22 تا 37 از کلام الله مجید است که به داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا میپردازد. در این آیات، هدهد از سرزمین سبا بازمیگردد و به حضرت سلیمان خبر میدهد که مردم آنجا به جای خدا به خورشید سجده میکنند. سپس حضرت سلیمان نامهای برای ملکه سبا میفرستد و از او میخواهد که تسلیم او و پروردگار جهانیان شود. ملکه پس از مشورت با بزرگانش، هدیهای برای حضرت سلیمان میفرستد. اما حضرت سلیمان هدیه را نمیپذیرد و تهدید میکند که اگر تسلیم نشوند، با لشکری عظیم به سبا حمله خواهد کرد.
| فَمَکَثَ غَیْرَ بَعیدٍ فَقالَ | آنگاه اندک زمانی گذشت تا هدهد رسید و چنین گفت: |
| اَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهى | «از چیزی آگاهی یافتم که تو از آن آگاهی نداری |
| وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَأِ بِنَبَاٍ یَقینٍ (22) | و از سرزمین سبأ، خبری قطعی برایت آوردهام:[i] |
| اِنّى وَجَدْتُ امْرَاَهً تَمْلِکُهُمْ | من زنی را یافتم که بر آنها حکومت میکرد، |
| وَ اوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَىْءٍ | آنان حکومتی قدرتمند و توانا داشتند ؛ |
| وَ لَها عَرْشٌ عَظیمٌ (23) | و ملکه آنها، تختی بزرگ دارد |
| وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دونِ اللّهِ | متوجّه شدم او و قومش، بجای خدا، به خورشید سجده میکنند |
| وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ | و شیطان، اعمالشان را برای آنها زینت داده؛ |
| فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ فَهُمْ لایَهْتَدونَ (24) | و آنان را از راه حق باز داشته و هدایتیافته نیستند |
| اَلّا یَسْجُدوا لِلّهِ | چرا بر خدایی سجده نمیکنند |
| اَلَّذى یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِى السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ | که آنچه در آسمانها و زمین پنهان است را بیرون میآورد |
| وَ یَعْلَمُ ما تُخْفونَ وَ ما تُعْلِنونَ (25) | و آنچه را پنهان یا آشکار میکنید، همه را میداند |
| اَللّهُ لااِلٰهَ اِلّا هُوَ | اللّه، که خدایی جز او نیست، |
| رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ (26) | صاحب اختیار عرش بزرگ است» |
| قالَ سَنَنْظُرُ | سلیمان گفت: «بررسی میکنیم تا ببینم |
| اَصَدَقْتَ اَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبینَ (27) | راست گفتهای یا دروغگویی! [ii] |
| اِذْهَبْ بِکِتابى هٰذا فَاَلْقِهْ اِلَیْهِمْ | این نامهی مرا، به آنان برسان |
| ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ماذا یَرْجِعونَ (28) | آنگاه از ایشان کناره بگیر و بنگر چه پاسخی میدهند؟» |
| قالَتْ یا اَیُّهَا الْمَلَاُ | ملکهی سبأ گفت: «ای بزرگان دربارِ من |
| اِنّى اُلْقِیَ اِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ (29) | نامهای با اهمّیّت به من رسیده است |
| اِنَّهو مِنْ سُلَیْمانَ وَ اِنَّهو | که از طرف “سلیمان” است و پیامش این است: |
| بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ (30) | «به نام خدایی که مهرش بسیار است و همیشگی |
| اَلّا تَعْلوا عَلَیَّ وَ ائْتونى مُسْلِمینَ (31) | بر من برتری جویی نکنید و تسلیم امر من باشید» |
| قالَتْ یا اَیُّهَا الْمَلَاُ اَفْتونى فى اَمْرى | آنگاه ملکه گفت: «ای بزرگان، در این کار نظر دهید؛ |
| ما کُنْتُ قاطِعَهً اَمْرًا حَتّیٰ تَشْهَدونِ (32) | زیرا تاکنون، بدون مشاوره با شما تصمیم نگرفتهام» |
| قالوا نَحْنُ اُولو قُوَّهٍ | مشاوران گفتند: «ما صاحب قدرتیم |
| وَ اُولوا بَأْسٍ شَدیدٍ وَ الْاَمْرُ اِلَیْکَ | و جنگجو و تجهیزاتِ جنگی، زیاد داریم، ولی اختیار با توست، |
| فَانْظُرى ماذا تَأْمُرینَ (33) | با دقّت بررسی کن و بنگر که چه امر میکنی» |
| قالَتْ اِنَّ الْمُلوکَ اِذا دَخَلوا قَرْیَهً | ملکه گفت: «واقعاً پادشاهان هنگامی که وارد شهری شوند |
| اَفْسَدوهاوَ جَعَلوا اَعِزَّهَ اَهْلِها اَذِلَّهً | آن را تباه میکنند، و بزرگانِ آن شهر را خوار میگردانند |
| وَ کَذٰلِکَ یَفْعَلونَ (34) | و همیشه این گونه عمل میکنند |
| وَ اِنّى مُرْسِلَهٌ اِلَیْهِمْ بِهَدِیَّهٍ فَناظِرَهٌ | اکنون من، هدیهای برای آنها میفرستم و منتظر میمانم |
| بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلونَ (35) | تا ببینم، فرستادگان چه خبری میآورند[iii]» |
| فَلَمّا جاءَ سُلَیْمانَ | سپس وقتی فرستادگان ملکه نزد سلیمان آمدند، |
| قالَ اَتُمِدّونَنِ بِمالٍ | او گفت: «آیا مرا با فرستادن مال یاری میکنید؟ |
| فَما آتانِیَ اللّهُ خَیْرٌ مِمّا آتاکُمْ | آنچه خدا به من داده، بهتر از چیزی است که به شما داده، |
| بَلْ اَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحونَ (36) | بلکه این شما هستید که به هدیه خود دلخوشید» |
| اِرْجِعْ اِلَیْهِمْ | ای هدهد به سوی آنان بازگرد و بگو: «اگر تسلیم نشوید |
| فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنودٍ لاقِبَلَ لَهُمْ بِها | با لشگری میآییم که تاب مقابله با آن را ندارند؛ |
| وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها اَذِلَّهً وَ هُمْ صاغِرونَ (37) | و حتماً از آنجا به ذلّت و خواری بیرونتان میکنیم». |
[i] سلیمان در محل کشور فعلی فلسطین یا لبنان بوده و «سرزمین سبا» در محل فعلی کشور یمن، در جنوب عربستان است.
[ii] یکی از صفات مدیر خوب این است که بدبین و دهنبین نباشد. مانندِ حضرت سلیمان، باید در مورد هر خبری، تحقیق شود.
[iii] این آیه نشان میدهد که مدیران و رهبران عاقل نباید به دنبال جنگ و برتری نظامی باشند، بلکه باید از راه دوستی، با هدیه و مذاکره، مشکلات کشور و شهر خود را حل کنند.
تعبیر این آیات در استخاره با قرآن
بد است :
- شیطان، اعمالشان را برای آنها زینت داده و آنان را از راه حق باز داشته و هدایتیافته نیستند. چرا بر خدایی سجده نمیکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است، همه را میداند ؛ اللّه، که خدایی جز او نیست، صاحب اختیار عرش بزرگ است