انتخاب نام برای فرزند یکی از دلپذیرترین مراحل آماده شدن برای ورود یک عضو جدید به خانواده است. اما این فرایند ممکن است دشوار نیز باشد، چرا که نام یک بخش مهم از هویت فرزند شما و همراه همیشگی او خواهد بود.
اسم اولین چیزی است که افراد دیگر از فرزند شما می شناسند و بنابراین بر تعاملات اجتماعی او تاثیر می گذارد. نام می تواند اولین تصویری که دیگران از فرزند شما دارند را تعیین کند.
نام ها می توانند رابطه قوی با فرهنگ، مذهب، یا تاریخ خانوادگی داشته باشند. انتخاب یک نام که این ارتباطات را نشان دهد، می تواند به فرزند شما برای درک اینکه از کجا آمده و به کجا می رود، کمک نماید.
نام ها معانی خاص خود را دارند و این معنی می تواند تاثیر زیادی بر چگونگی درک فرزند شما از خودش داشته باشد. پیش از انتخاب یک نام، تحقیق در مورد معنی آن اهمیت زیادی دارد.
نامی که به راحتی تلفظ و نوشته می شود، می تواند به کودک شما در برقراری ارتباط با دیگران کمک کند. اگر یادآوری و گفتن نامی که انتخاب میکنید برای بیشتر افراد سخت باشد، ممکن است منجر به اشتباه و سوء تفاهم شود.
در ادامه مطلب لیست کاملی از اسم پسر با حرف ح را گردآوری کردیم تا راهنمایی برای شما عزیزان در انتخاب این مهم باشد. با ما همراه باشید.
اسم پسر عربی که با حرف ح شروع می شود
نام | تلفظ | معنی |
---|---|---|
حاتم | /hātam/ | به معنی حاکم، قاضی، داور |
حاجات | /hājāt/ | جمع حاجَه، حاجت ها |
حاجی | /hāji/ | کسی که به زیارت خدا می رود |
حاذق | /hāzeq/ | ۱- کارآزموده و دارای تجربهی کافی در دانش یا فنی، چیره دست، استاد و ماهر ۲- دارای هوش، زیرک. |
حارث | /hāres/ | کشاورز، برزگر |
حارس | /hāres/ | نگهبان، محافظ. |
حازم | /hāzem/ | محتاط، دور اندیش. |
حاسن | /hāsen/ | زیبا، نیکو، کنایه از ماه |
حاصل | /hāsel/ | نتیجه، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمده یا کسب شده است |
حافظ | /hāfez/ | آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد. نگهبان |
حافظ الدین | /hāfezoddin/ | آن که محافظ و نگهبان دین است |
حالت | /hālat/ | چگونگی، وضع، سرمستی |
حامد | /hāmed/ | سپاسگزار و ستایشگر |
حامد حسین | /hāmed-hoseyn/ | مرکب از نام های حامد و حسین |
حامی | /hāmi/ | منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام، آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، پشتیبان |
حانی | /hāni/ | میش یا گاو وحشی |
حبان | /hobān/ | نام یکی از صحابه پیامبر (ص) |
حبیب | /habib/ | دوست، یار، معشوق |
حبیب الله | /habibollāh/ | دوست خدا |
حجاج | /hajjāj/ | بسیار حجت اورنده و حج کننده |
حجت | /hojjat/ | آنچه با آن بتوان ادعایی را ثابت کرد، دلیل، برهان، پیشوا، رهبر |
حجت الدین | /hojatoddin/ | آن که دلیل و برهان دین است |
حجت الله | /hojatollāh/ | برهان، حق، دلیل پروردگار، از القاب امام مهدی (ع) |
حجت الله | /hojjatollāh/ | ۱- برهان حق تعالی ۲- در تصوف انسان کامل که حجت حق بر خلق است. |
حداد | /haddād/ | آهنگر، آهن فروش، دربان، گویا، تیز |
حدیر | /hadir/ | یکی از لشکریان پیامبر اسلام(ص). |
حر | /hor(r)/ | ۱- آزاد ۲- در قدیم دارای اعتقاد و رفتار شایسته و بزرگوارانه، جوانمرد، آزاده |
حریف | /harif/ | ۱- همنشین و معاشر، یار، دوست ۲-در قدیم به معنی معشوق. |
حسام | /hesām/ | شمشیر برنده، تیزی شمشیر |
حسام الدین | /hesāmoddin/ | شمشیر دین |
حسام رضا | /hesām-rezā/ | ازمرکب از نامهای حسام و رضا |
حسامالله | /hesāmollāh/ | شمشیر خداوند. |
حسان | /hesān/ | بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی |
حسن | /hasan/ | حَسَن در لغت صفت مذکر از حُسن به معنای نیکو و زیباست |
حسن رضا | /hasan-rezā/ | مرکب از نام های حسن و رضا. |
حسن علی | /hasan-ali/ | مرکب از نامهای حسن و علی |
حسون | /hasun/ | ۱- نام پرندهای، سهره ۲- در عربی شُوَیکیّ ۳- در گویشهای محلی خوزستان مُصَغر حسن و گاه برای تحبیب به معنی حسن دوست داشتنی. |
حسیب | /hasib/ | ۱- (در قدیم) دارای فضل و کمال اکتسابی یا ذاتی، بزرگوار ۲- از اسامی خداوند. |
حسین | /hoseyn/ | حُسین: مصغر حسن به معنی خوب، نیکو و صاحب جمال است |
حسین رضا | /hosein-rezā/ | مرکب از نامهای حسین و رضا. |
حسین طاها(حسینطه) | /hosein-tāhā/ | مرکب از نامهای حسین و طاها (طه). |
حسین علی | /hosein-ali/ | مرکب از نامهای حسین و علی. |
حسین مهدی | /hosein-mahdi/ | مرکب از نامهای حسین و مهدی. |
حشمت الله | /hešmatollāh/ | بزرگی و عظمت خداوند. |
حصیل | /hasil/ | نام گیاهی است |
حصین | /hasin/ | بلند، استوار، محکم |
حفیظالله | /hafizollāh/ | کسی که خداوند نگهدار اوست |
حقیقت | /haqiqat/ | راستی، واقعیت، باطن |
حکاک | /hakkāk/ | مهرساز، بسیار حک کننده |
حکمت | /hekmat/ | معرفت به مسائل، خردمندی، فرزانگی، سخن اخلاقی، پند، اندرز، علم خداوند |
حکیم | /hakim/ | پزشک، طبیعت، دانا، خردمند، فرزانه، دانا به چیزی (داننده امری)، از نامهای خداوند |
حلاج | /hallāj/ | پنبه زن، نداف، حسین بن منصور حلاج، عارف مشهور |
حلیم | /halim/ | خویشتن دار، با صبر و تحمل، بردبار، از نامها و صفات خداوند |
حماد | /hammād/ | بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده |
حماس | /hamās/ | ۱- هواخواهی شدید ۲- اشتیاق شدید، التهاب تب و تاب، شور و شوق ۳- غیرت، تعصّب ۴- پهلوانی. |
حمام | /hamām/ | کبوتر |
حمد | /hamd/ | شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس، الحمد، سوره اول از قرآن کریم دارای هفت آیه، فاتحۀالکتاب |
حمدالله | /hamdollāh/ | حمد و ستایش خداوند |
حمزه | /hamze/ | شیر، شیر بیشه |
حمود | /hamud/ | ۱- ستوده و پسندیده ۲- حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار. |
حمید | /hamid/ | ستوده و ستایش شده |
حمید رضا | /hamid-rezā/ | مرکب از نامهای حمید و رضا به معنی ستوده خوشنود |
حمید علی | /hamid-ali/ | از نامهای مرکب، حمید و علی |
حمیدالدین | /hamidoddin/ | ستوده آیین، ستوده دین |
حنان | /hannān/ | ۱- آرزومند، مشتاق ۲- بخشاینده ۳- بسیار مهربان ۴- نوحه و زاری کننده ۵- از نامهای خداوند. |
حنظله | /hanzale/ | (مفرد حَنظل) گیاهی بسیار تلخ که خاصیت دارویی دارد، هندوانهی ابوجهل |
حنیف | /hanif/ | ۱- درست و پاک، راستین ۲- در ادیان معتقد به یگانگی خداوند، خداپرست پیش از ظهور اسلام. |
حنیف رضا | /hanif-rezā/ | مرکب از نامهای حنیف و رضا. |
حنین | /honayn/ | مصغر حِنّ، ۱- به معنی «جماعتی کوچک از جنّیان» |
حیان | /hayyān/ | ۱. زنده ۲. کسی که برای چیزی وقت و زمان تعیین کند |
حیدر | /heydar/ | شیر، اسد |
حیدر علی | /heydar-ali/ | مرکب از نامهای حیدر و علی |
حیران | /heyrān/ | سرگردان، متحیر |
حیرت | /heyrat/ | سرگشتگی، سرگردانی |
اسم پسر عبری که با حرف ح شروع می شود
نام | تلفظ | معنی |
---|---|---|
حادید | /hādid/ | تند و تیز، نام روستایی بوده است |
حانان | /hānān/ | رحیم، نام یکی از دلاوران در زمان داوود |
حانون | /hānun/ | صاحب نعمت |
حزقیال | /hezqiāl/ | قوت خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، حزقیا |
حسن یوسف | /hasanyusef/ | حسن (خوبی) + یوسف (عبری)، گیاهی همیشه سبز از خانواده نعناع که برگ های آن به رنگهای مخلوط قرمز، سفید، سبز، زرد، و قهوهای است |
اسم پسر با حرف ح در سایر ریشه ها
نام | تلفظ | معنی | ریشه |
---|---|---|---|
حسین سالار | /hosein-sālār/ | مرکب از نامهای حسین و سالار | فارسی – عربی |
حسین فربد | /hosein-farbod/ | مرکب از نامهای حسین و فربد. | فارسی – عربی |