انتخاب نام برای فرزند یکی از دلپذیرترین مراحل آماده شدن برای ورود یک عضو جدید به خانواده است. اما این فرایند ممکن است دشوار نیز باشد، چرا که نام یک بخش مهم از هویت فرزند شما و همراه همیشگی او خواهد بود.
اسم اولین چیزی است که افراد دیگر از فرزند شما می شناسند و بنابراین بر تعاملات اجتماعی او تاثیر می گذارد. نام می تواند اولین تصویری که دیگران از فرزند شما دارند را تعیین کند.
نام ها می توانند رابطه قوی با فرهنگ، مذهب، یا تاریخ خانوادگی داشته باشند. انتخاب یک نام که این ارتباطات را نشان دهد، می تواند به فرزند شما برای درک اینکه از کجا آمده و به کجا می رود، کمک نماید.
نام ها معانی خاص خود را دارند و این معنی می تواند تاثیر زیادی بر چگونگی درک فرزند شما از خودش داشته باشد. پیش از انتخاب یک نام، تحقیق در مورد معنی آن اهمیت زیادی دارد.
نامی که به راحتی تلفظ و نوشته می شود، می تواند به کودک شما در برقراری ارتباط با دیگران کمک کند. اگر یادآوری و گفتن نامی که انتخاب میکنید برای بیشتر افراد سخت باشد، ممکن است منجر به اشتباه و سوء تفاهم شود.
در ادامه مطلب لیست کاملی از اسم پسر با حرف ص را گردآوری کردیم تا راهنمایی برای شما عزیزان در انتخاب این مهم باشد. با ما همراه باشید.
اسم پسر عربی که با حرف ص شروع می شود
نام | تلفظ | معنی |
---|---|---|
صائب | /sā’eb/ | راست و درست |
صائن | /sāen/ | پرهیزگار، نگاهدارنده |
صائن الدین | /sāenodin/ | پرهیزگار در دین |
صابر | /sāber/ | ۱- صبور، صبر کننده، شکیبا؛ ۲- از نامهای خداوند؛ ۳- در تصوف به معنی ویژگی آن که برای خدا صبر کند و از سختیها شکایت نکند |
صاحب | /sāheb/ | ۱- دارنده، مالک، دارا؛ ۲- سرور، آقا (استفاده از این معنی منسوخ شده است) ۳- در قدیم به معنی همنشین و همصحبت، یار؛ ۴- فرمانروا و حاکم؛ ۵- در عرفان به معنی یار و همصحبت و خداوندگار و دارندهی چیزی |
صادق | /sādeq/ | آن که گفتارش مطابق با واقعیت است، راستگو، راست و درست و راستین |
صارم | /sārem/ | ۱- شمشیر تیز؛ ۲- قطع کننده، بُرنده. |
صارم الدین | /sāremodin/ | مرد دلاور در دین |
صاعد | /sāeed/ | ۱- بالارونده، صعود کننده؛ ۲- در نجوم ویژگیِ ستارهای است که نسبت به زمین از سمت شمال برمیآید |
صافی | /sāfi/ | پاکیزه، خالص، شفاف |
صالح | /sāleh/ | ۱- شایسته و درستکار، نیک، خوب، درست؛ ۲-در قدیم به معنی دارای اعتقاد و عمل درست دینی |
صالح محمد | /sālehmohammad/ | محمد نیکوکار و لایق |
صامت | /sāmet/ | ۱- خاموش، بی صدا، ساکت؛ ۲- در حالت قیدی به معنی در حال سکوت؛ ۳- در قدیم مجاز از طلا و نقره. |
صامد | /sāmed/ | ۱- باصلابت، نیرومند؛ ۲- ثابت و پابرجا بر آنچه بر خود واجب دانسته یا بر آنچه تعهد کرده و پیمان بسته. |
صانع | /sānee/ | ۱- سازنده، آفریننده؛ ۲- در قدیم به معنی صنعتگر؛ ۳- آفریدگار، خداوند. |
صاین | /sāyen/ | نگه دارنده، محافظ، مجاز از حفظ کننده خویشتن از گناه، پرهیزکار |
صبیح | /sabih/ | ۱- مجاز از زیبا و شاد؛ ۲- خندان و خوشحال. |
صحبت الله | /sohbatollāh/ | هم گفتگوی خدا |
صدرا | /sadrā/ | صدر + ا (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به صدر |
صدرالدین | /sadroddin/ | ۱- پیشوای دین ۲- لقبی است که به بعضی از علمای اسلام دادهاند |
صدرالدین محمد | /sadroldin-mohammad/ | مرکب از نامهای صدرالدین و محمّد |
صدرالله | /sadrollāh/ | ۱- مجاز از کسی که برتری و مهتری او از سوی خداست؛ ۲- به تعبیر عرفانی دارای باطن و روح خدایی. |
صدوق | /saduq/ | در قدیم به معنی راستگو، صدیق |
صدیق | /seddiq/ | ۱- در تصوف به معنی بندهی خاص خداوند؛ ۲- بسیار راستگو و درستکار؛ ۳- در عرفان صدیق کسی را میگویند که در گفتار و کردار و دانشها و احوال و روش و نیات و خوی و اخلاق خود راست باشد و راستی و درستی او در مجاورین او تأثیر کند |
صراط | /serāt/ | ۱- راه، طریق؛ ۲- مجاز از پل صراط. |
صریر | /sarir/ | ۱- صدایی که از قلم در وقت نوشتن ایجاد میشود؛ ۲- مجاز از آواز، صدا؛ ۳- صدایی که از در هنگام باز و بسته شدن بر می خیزد. |
صفدرعلی | /safdarali/ | علی صف شکن |
صفر | /safar/ | عقل، نفس، دومین ماه قمری |
صفرعلی | /safarali/ | ترکیبی از صفر + علی |
صفوان | /safvān/ | ۱- روشنی، بی آلایشی؛ ۲- صفا |
صفوت | /safvat/ | خلوص و ویژگی، خالص، برگزیده |
صفوت الدین | /safvataddin/ | برگزیده دین و آیین |
صفی | /safi(y)/ | ۱- خالص و یگانه (دوست)؛ ۲- برگزیده؛ صاف، پاک، روشن؛ ۳- مجاز از صفیالله |
صفی الدین | /safiyyoddin/ | خالص و پاک در دین، برگزیدهی دین |
صفی الله | /safiyyollāh/ | در قدیم برگزیدهی خداوند |
صفیعلی | /safiali/ | دوست برگزیده علی |
صلاح | /salāh/ | ۱- شایسته و مناسب بودن امری با در نظر گرفتن پیامدهای آن، مصلحت؛ درست کاری، نیکوکاری؛ ۲- سودمند بودن، فایده داشتن. |
صلاح الدین | /salāhoddin/ | موجب نیکی دین و آیین |
صمد | /samad/ | ۱- آن که دیگران به او نیازمند هستند و او از دیگران بینیاز است؛ ۲- مجاز از خداوند. |
صمدالله | /samadollāh/ | خداوند بی نیاز و پاینده |
صمصام | /samsām/ | شمشیر تیز و محکم. |
صمصام الدین | /samsāmoddin/ | شمشیر برنده دین |
صمیم | /samim/ | ۱- صمیمی؛ ۲- اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی؛ ۳- در علم نجوم ویژگی ستارهای است که فاصلهاش تا خورشید شانزده دقیقه یا کمتر باشد. |
صنعان | /san’ān/ | ۱- صَنعان به تخفیف یاء (ی) منسوب به صنعا (نام شهری در یمن) است، صنعانی، از مردم صنیعا |
صنیع | /sanie/ | ساخته شده، آفرینش، کار، عمل، احسان |
صهیب | /sohaib/ | ۱- سرخ و سفید به هم آمیخته؛ ۲- آن که موهای سرخ و سفید به هم آمیخته دارد؛ ۳- آنکه یا آنچه سفیدی آن آمیخته با سرخی (گندمگونی) باشد؛ ۴- کنیهی شیر درنده |
صوفی | /sufi/ | پیرو یکی از فرقههای تصوف، درویش |
صولت | /so(w)lat/ | ۱- فرّ و شکوه معمولاً ناشی از برتری کسی یا چیزی بر دیگران، هیبت؛ ۲- در قدیم به معنی شدت، سختی، حمله. |
صیام | /siyām/ | ۱- روزه گرفتن، روزه؛ ۲- در عرفان به معنی صوم، امساک از خوردن و آشامیدن بر اساس احکام شرع. |
اسم پسر با حرف ص در سایر ریشه ها
نام | تلفظ | معنی | ریشه |
---|---|---|---|
صحت یار | /se(a)hat yār/ | صحت + یار (پسوند دارندگی)، ۱- دارای تندرستی و سلامتی، تندرست و سلامت؛ ۲- درست بودن و درستی. | فارسی-عربی |
صدران | /sadrān/ | صدر (عربی) + ان (فارسی) رؤسا و بزرگان | فارسی-عربی |
صفدر | /safdar/ | ۱- صفشکن؛ ۲- مجاز از شجاع و دلیر | فارسی-عربی |