انتخاب نام برای فرزند یکی از دلپذیرترین مراحل آماده شدن برای ورود یک عضو جدید به خانواده است. اما این فرایند ممکن است دشوار نیز باشد، چرا که نام یک بخش مهم از هویت فرزند شما و همراه همیشگی او خواهد بود. اسم اولین چیزی است که افراد دیگر از فرزند شما می شناسند و بنابراین بر تعاملات اجتماعی او تاثیر می گذارد. نام می تواند اولین تصویری که دیگران از فرزند شما دارند را تعیین کند.
نام ها می توانند رابطه قوی با فرهنگ، مذهب، یا تاریخ خانوادگی داشته باشند. انتخاب یک نام که این ارتباطات را نشان دهد، می تواند به فرزند شما برای درک اینکه از کجا آمده و به کجا می رود، کمک نماید. نام ها معانی خاص خود را دارند و این معنی می تواند تاثیر زیادی بر چگونگی درک فرزند شما از خودش داشته باشد. پیش از انتخاب یک نام، تحقیق در مورد معنی آن اهمیت زیادی دارد.
نامی که به راحتی تلفظ و نوشته می شود، می تواند به کودک شما در برقراری ارتباط با دیگران کمک کند. اگر یادآوری و گفتن نامی که انتخاب میکنید برای بیشتر افراد سخت باشد، ممکن است منجر به اشتباه و سوء تفاهم شود.
در ادامه مطلب لیست کاملی از اسم پسر با حرف ع را گردآوری کردیم تا راهنمایی برای شما عزیزان در انتخاب این مهم باشد. با ما همراه باشید.
آن که بیشترین اوقات زندگیاش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با او میگذرانَد، عبادت کننده.
عابدین
/ābedin/
جمع عابد
عابس
/ābes/
۱- عبوس، اخمو، ترشروی؛ ۲- مجاز از شجاع و بی باک
عادل
/ādel/
آن که اعمال و رفتارش مطابق با عدالت، انصاف و قانون است، دادگر.
عارف
/āref/
۱- در تصوف به معنی آن که از راه ریاضت و تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد؛ ۲- آن که نسبت به چیزی آگاهی دارد، شناسنده؛ ۳- دانا، آگاه، دانشمند
عارف حسین
/āref-hoseyn/
مرکب از نامهای عارف و حسین
عاشق
/ašeq/
دلباخته، دلداده، نام شاعر ایرانی قرن دوازدهم، عاشق اصفهانی
عاشور
/āšur/
۱- عاشورا ۲- روز دهم ماه محرم که روز شهادت امام حسین(ع) است.
عاصف
/āsef/
۱- در قدیم به معنی تند، سخت، شدید؛ ۲- باد تند و شدید، تندباد.
عاصم
/āsem/
در قدیم به معنی نگهدارنده، محافظ؛ بازدارنده (از خطا)، منع کننده
عاضد
/āzed/
یاری دهنده، پشتیبان
عاطف
/ātef/
۱- مهربان؛ ۲- برگرداننده.
عاقل
/āqel/
۱- آن که از سلامت عقل برخوردار است؛ ۲- آن که عقلش خوب کار میکند؛ ۳- دارای بهرهی هوشی بالا؛ ۴- خردمند.
عاکف
/ākef/
۱- آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باشد، معتکف؛ ۲- به گونهای احترام آمیز به معنی حاضر و مقیم.
عالم افروز
/ālamafruz/
روشن کننده جهان
عالمگیر
/ālamgir/
جهانگیر
عالی
/āli/
۱- بسیار خوب، دارای ارزش و اهمیت بسیار، مهم، والا، بزرگ؛ ۲- در قدیم به معنی بلند، رفیع، مرتفع؛ ۳-شاهانه، بزرگوارانه.
عامر
/āmer/
۱- آباد کننده، معمور، آبادان؛ ۲- بسیار عمر کننده [تفألاً فرزندان خود را به این نام موسوم مینمودند].
عاموس
/āmus/
یار، نام شبانی که به نبوت رسید
عباد
/ebād/
جمع عَبد، بندگان. اگر عَباد / abbad/ تلفظ شود به معنی بسیار عبادت کننده میباشد.
عبادالله
/ebādollāh/
بندگان خداوند.
عباس
/abbās/
عبوس و خشمگین، شیر بیشه که شیران از او بگریزند، مجاز از بسیار شجاع و دلیر
عباس علی
/abbās-ali/
مرکب از نامهای عباس و علی
عباس مهدی
/abbās-mahdi/
مرکب از نامهای عباس و مهدی
عبد
/abd/
بنده، غلام
عبدالاحد
/abdolahad/
بنده خداوند یگانه
عبدالباسط
/abdolbāset/
بندهی خدای بسط دهنده و گسترش دهنده، باسط از نام های خداوند
عبدالباقی
/abdolbāqi/
بندهی خدای جاوید
عبدالجبار
/abodoljabbār/
بندهی خدای قاهر
عبدالجلیل
/abodoljalil/
بندهی خدای بزرگوار
عبدالحسین
/abdolhoseyn/
۱- بندهی حسین؛ ۲- مجاز از دوستدار و ارادتمندِ امام حسین(ع)؛ [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام حسین(ع) انتخاب میشود
عبدالحفیظ
/abdolhafiz/
بنده خدای نگهبان
عبدالحق
/abdolhaq(q)/
بندهی خدای راست.
عبدالحکیم
/abdolhakim/
بنده خدای دانا
عبدالحلیم
/abdol-halim/
بندهی خدای بردبار.
عبدالحمید
/abdolhamid/
بندهی خدای ستوده
عبدالحی
/abdolhay/
۱- بندهی حی، که حی نامی است از نامهای خدای تعالی (هوالحی الذی لایموت)، بندهی خدای زنده؛ ۲- در عرفان به معنی آن که مظهر و مجلای حیات سرمدیه حق و زنده به حیات ابدی حق باشد، که در حقیقت باقی به بقاءالله است و این مرتبهی بقاء بعد از فناست.
عبدالرافع
/abdorrāfee/
بندهی خدای برپا دارنده و بلند کننده. رافع از نامها و صفات خداوند است.
عبدالرحمان
/abdolrahmān/
بندهی خدای بخشاینده
عبدالرحیم
/abdolrahim/
بندهی خدای مهربان
عبدالرزاق
/abdolrazzāq/
بندهی خدای روزی دهنده
عبدالرشید
/abdolraŝid/
بندهی خدای هادی
عبدالرضا
/abdorrezā/
۱- بندهی رضا؛ ۲- مجاز از دوستدار و ارادتمندِ امام رضا(ع)؛ [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام رضا(ع) انتخاب میشود].
عبدالزهرا
/abdozahrā/
بنده زهرا
عبدالسادات
/abdosādāt/
بنده سادات
عبدالسلام
/abdossalām/
۱- بندهی خدای مبرا از نقص و فنا. [سلام از نامهای خداوند]
عبدالسمیع
/abdolsamie/
بندهی خدای شنوا. (سمیع از نام های خداوند).
عبدالصاحب
/abdolsāheb/
بندهی صاحب، بنده ی دارنده و مالک
عبدالصمد
/abdolsamad/
بندهی خدای بی نیاز
عبدالطاهر
/abdotāher/
بنده خدای پاک
عبدالعباس
/abdolabbās/
بنده عباس
عبدالعزیز
/abdolaziz/
بندهی خدای گرامی؛ [عزیز از صفات و نامهای خداوند تعالی
عبدالعظیم
/abdolazim/
بندهی خدای بزرگ
عبدالعلی
/abdolali/
۱- بندهی علی؛ ۲- مجاز از دوستدار و ارادتمندِ امام علی(ع). [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام علی(ع) انتخاب میشود].
عبدالعلیم
/abdolalim/
بندهی خدای دانا و آگاه.
عبدالغفار
/abdolqffār/
بندهی خدای بسیار آمرزنده.
عبدالغفور
/abdolqafar/
بندهی خدای آمرزنده.
عبدالفتاح
/abdolfttāh/
بندهی خدای گشاینده.
عبدالقادر
/abdolqāder/
بندهی خدای توانا
عبدالقاسم
/abdolqāsem/
بنده خدای قسمت کننده روزی
عبدالقاهر
/abdolqāher/
بندهی خدای چیره شونده.
عبدالکاظم
/abdolkāzem/
بنده خداوند فرو برنده خشم
عبدالکریم
/abdolkarim/
۱- بندهی خدای بزرگوار
عبداللطیف
/abdollatif/
بندهی خدای نیکویی کننده
عبدالله
/abdollāh/
۱- بندهی خدا؛ ۲- در تصوف به معنی انسان کامل است
عبدالماجد
/abdolmājed/
بندهی خدای بزرگوار، بنده ی خدای دارای مجد و بزرگی.
عبدالمتین
/abdolmatin/
بندهی خدای خردمند و با وقار، بنده ی خدای دارای متانت. متین از نام های خداوند
عبدالمجید
/abdolmajid/
بندهی خدای دارای قدر و مرتبهی عالی و گرامی. [مجید از نامها و صفات خداوند]
عبدالمحسن
/abdolmohsen/
بنده خدای نیکوکار
عبدالمحمد
/abdolmohammad/
۱- بندهی محمّد؛ ۲- مجاز از دوستدار و ارادتمندِ حضرت محمّد(ص). [این نام به لحاظ تولا و دوستی با پیامبر اسلام(ص) انتخاب میشود].
عبدالمطلب
/abdolmotalleb/
ندهی مُطَلِب
عبدالمعز
/abdolmo’ez(z)/
بندهی خدای گرامی دارنده.
عبدالمعید
/abdolmoeid/
بنده خدای بازگشت دهنده، بنده خدای بازگرداننده
عبدالمعین
/abdolmoein/
بندهی یاریگر و کمک کننده، بندهی یاور.
عبدالملک
/abdolmalek/
بندهی مَلِک (پادشاه). [مَلِک از نامهای خداوند]
عبدالمنان
/abdolmanān/
بندهی خدای نیکی کننده و نعمت دهنده.
عبدالمهدی
/abdolmahdi/
۱- بندهی هدایت شده؛ ۲- بنده ی مهدی؛ ۳-مجاز از دوستدار و ارادتمند امام زمان(ع). [این نام به لحاظ تولا و دوستی با امام مهدی (ع) انتخاب میشود].
عبدالمومن
/abdolmomen/
بنده مومن و با ایمان
عبدالنور
/abdolnur/
بندهی نور. (نور از نام های خداوند).
عبدالهادی
/abdolhādi/
بندهی خدای هدایت کننده، بنده ی خدای راهنما
عبدالواحد
/abdolvāhed/
بندهی خدای یکتا و یگانه
عبدالواسع
/abdolvāsee/
بندهی خدای گشاینده و عطاکننده
عبدالوحید
/abdolvahid/
بنده یگانه و بی همتا
عبدالوهاب
/abdolvahhāb/
بندهی خدای بسیار بخشنده
عبدی
/abdi/
منسوب به عبد
عبرت
/ebrat/
پند گرفتن، سنجیدن
عبود
/abud/
بسیار بندگی کننده
عبید
/abid/
بنده، فرمانبردار، مطیع.
عبید
/obeyd/
بنده، فرمانبردار، مطیع
عبیدالله
/obeydollāh/
بندهی کوچک خدا، بندهی خدا
عثمان
/osmān/
جوجه هوبره، بچه مار، بچه اژدها
عدنان
/adnān/
نام یکی از اجداد پیامبر اسلام (ص) است که به فصاحت شهرت داشته.
عدی
/oday/
جاهای بلند، جاهای مرتفع.
عدیل
/adil/
همتا، مثل و مانند، نظیر
عرش
/arš/
۱- در ادیان نامی که در روایات دینیِ آسمانی ورای همهی آسمانها، جسم محیط به همهی عالم، فلکالافلاک، تختی از یاقوت سرخ یا مانند آنها دانسته شده است؛ آسمان؛ ۲- تخت، کرسی.
عرفات
/arafāt/
عرفه، دشتی در حدود ۲۱ کیلومتری شرق مکه، در جنوب کوهی به همین نام، که حاجیان از ظهر تا غروب روز ۹ ذیحجه را در آن میگرانند.
عرفان
/erfān/
در تصوف به مکتبی گفته میشود که وصول به حقیقت معرفت خداوند را از طریق ریاضت و تهذیب نفس و تأمل جستجو میکند؛ یکی از مراحل سلوک، معرفت؛ شناخت بر مبنای اصول مکتب تصوف
عروج
/oruj/
بالا رفتن، پیشرفت کردن، ترقی
عروه
/orve/
دستاویز، مستمشک، آنچه به آن اعتماد دارند
عزالدین
/ez(z)oddin/
موجب کرامندی کیش و آیین، سبب عزت و ارجمندی دین
عزت الله
/ezzatollāh/
عزت خدا، ارجمندی خداوندی.
عزیز
/aziz/
۱- آن که او را بسیار دوست بدارند یا برای او ارزش و احترام زیادی قائل باشند، گرامی، محبوب، دارای رفاه، عزت و احترام در مقابلِ ذلیل؛ ۲- از نامها و صفات خداوند؛ ۳- دارای عظمت و احترام؛ ۴- در تصوف به معنی مرشد، پیر.
عزیزالله
/azizollāh/
گرامی و محبوب در نزد خدا.
عسکر
/askar/
عسکر: در لغت به معنای لشکر، حصار و پناهنگاه آمده است « عسکر» در عرف عرفان و اخلاق اسلامی به کسی گفته میشود که در پناه و حوزه الهی باشد.
عشقعلی
/ešqali/
عشق و محبت علی
عشیر
/ašir/
۱- خویش نزدیک؛ ۲- معاشِر.
عشیق
/ašiq/
عاشق، محبوب، دوست
عصار
/asār/
روغنگر
عصام
/esām/
۱- بند، ریسمان، طناب؛ ۲- مجاز از حفظ، نگه داری؛ ۳- مجاز از شرافت و شخصیت اکتسابی.
عصام الدین
/esāmoddin/
بندِ دین، موجب شرافت دین
عصمت الدین
/esmatoddin/
پاکدامن در دین
عضد
/azod/
بازو، یار و یاور
عضدالملک
/azodolmolk/
یار و یاور سلطتنت یا مملکت، نام یکی از رجال اواخر دوره قاجاریه
عطا
/atā/
بخشیدن چیزی به کسی، بخشش، دهش، انعام؛ هدیه یا هر چیزی که به کسی بخشیده میشود
عطا حسین
/atā-hoseyn/
مرکب از نامهای عطا و حسین.
عطا محمد
/atā-mohammad/
مرکب از نامهای عطا و محمّد.
عطاءالله
/atā’ollāh/
۱- بخشش و هدیهی خدا؛ ۲- در اصطلاح عبارت است از چیزی است که از ناحیه حق بر بندگان فائض شود.
عطارد
/atārod/
نام نزدیکترین سیاره به خورشید در منظومه شمسی که نماد نویسندگی و سخن سرایی است
عظیم
/azim/
۱- بزرگ، کلان؛ ۲- بسیار، فراوان؛ ۳- با اهمیت، مهم؛ ۴- از صفات و نامهای خداوند.
عفیف
/afif/
دارای عفت؛ پایبند به اصول اخلاقی، پارسا و پرهیزکار.
عفیف الدین
/afifoddin/
پارسا و پرهیزکار در دین.
عقاب
/oqāb/
پرنده بزرگ شکاری
عقیل
/aqil/
خردمند و بزرگوار، عاقل و گرامی
علا
/alā/
بلندی مقام و مرتبه، بزرگی، رفعت.
علاءالدوله
/alāodole/
بزرگوار در دولت
علاءالدین
/alā’oddin/
موجب بلندی آیین و کیش
علم الهدی
/alamolhodā/
درفش هدایت
علوان
/alvān/
بزرگان
علی
/ali/
علی: از نام های خداوند متعال است « وهو العلی العظیم» به معنای بلند قدر و شریف است و نیز به معنای شدید، محکم و ارجمند بکار رفته است.
علی ابراهیم
/ali-ebrāhim/
مرکب از نامهای علی و ابراهیم
علی احسان
/ali-ehsān/
مرکب از نامهای علی و احسان
علی اصغر
/ali-asqar/
علیِ اصغر به اضافه کسره، علیِ کوچک
علی اکبر
/ali-akbar/
علیِ اکبر به اضافه کسره، علی بزرگتر
علی امین
/ali-amin/
مرکب از نامهای علی و امین.
علی جواد
/ali-javād/
مرکب از نامهای علی و جواد.
علی حسام
/ali-hesām/
مرکب از نامهای علی و حسام.
علی حسن
/ali-hasan/
مرکب از نامهای علی و حسن.
علی حسین
/ali-hoseyn/
مرکب از نامهای علی و حسین.
علی سجاد
/ali-sajjād/
مرکب از نامهای علی و سجّاد.
علی صالح
/ali-sāleh/
مرکب از نامهای علی و صالح.
علی صدرا
/ali-sadrā/
مرکب از نامهای علی و صدرا.
علی طاها (علیطه)
/ali-tāhā/
مرکب از نامهای علی و طاها (طه).
علی عادل
/ali-ādel/
مرکب از نامهای علی و عادل.
علی عرفان
/ali-erfān/
مرکب از نامهای علی و عرفان.
علی عطا
/ali-atā/
مرکب از نامهای علی و عطا.
علی فؤاد
/ali-fo’ād/
مرکب از نامهای علی و فؤاد.
علی محمد
/ali-mohammad/
مرکب از نامهای علی و محمّد.
علی مرتضی
/ali- mortezā/
مرکب از نامهای علی و مرتضی.
علی مهدی
/ali-mahdi/
مرکب از نامهای علی و مهدی.
علی مهر
/ali-mehr/
مرکب از نامهای علی و مهر.
علی نقی
/ali-naqi/
مرکب از نامهای علی و نقی.
علی هادی
/ali-hādi/
مرکب از نامهای علی و هادی.
علی واهب
/ali-vāheb/
مرکب از نامهای علی و واهِب.
علی یار
/aliyār/
یار و مددکار علی
علیرضا
/ali-rezā/
مرکب از نامهای علی و رضا.
علیشیر
/ališir/
علی + شیر
علیقلی
/aliqoli/
بنده علی
علیم
/alim/
۱- دانا، آگاه، آن که عملش محیط بر جمیع اشیاء باشد؛ ۲- یکی از نامهای باری تعالی.
علیمراد
/alimorād/
علی + مراد
علیمردان
/alimardān/
علی + مردان
عماد
/emād/
۱- ستون؛ ۲- مجاز از آن که بتوان بر او تکیه کرد، نگاه دارنده، تکیه گاه
عماد حسین
/emād-hoseyn/
مرکب از نامهای عماد و حسین.
عماد رضا
/emād-rezā/
مرکب از نامهای عماد و رضا.
عماد علی
/emād-ali/
مرکب از نامهای عماد و علی.
عماد محمد
/emād-mohammad/
مرکب از نامهای عماد و محمد.
عمادالدین
/emādoddin/
تکیه گاه کیش و آیین
عمار
/ammār/
مرد با ایمان، ثابت و استوار، صاحب حلم و وقار
عمر
/omar/
آباد کننده، آباد، معدول کلمه عامر
عمران
/emrān/
۱) نام پدر حضرت موسی(ع) به روایت تورات؛ ۲) نام پدر حضرت مریم به روایت قرآن.
عمید
/amid/
عاشق و بی قرار، همچنین بزرگ قوم، سرور و تکیه گاه طایفه ۱- آن که منصب یا مقامی بزرگ دارد، رئیس، حاکم؛ ۲- عنوانی برای مقامات حکومتی در دورهی سامانیان و بعد از آن.
عمید مهدی
/amid-mahdi/
مرکب از نامهای عَمید و مهدی.
عمیدالدین
/amidoddin/
آن که در دین دارای مقام و منصب بزرگ است.
عنایت
/enāyat/
۱- توجه به کسی همراه با مهربانی، مهربانی، لطف؛ ۲- نیکی، احسان؛ ۳- کمک، یاری؛ ۴- در تصوف به معنی توجه خاص خداوند به سالک؛ ۵- در فلسفهی قدیم به معنی علم خداوند به نظام خیر کلی یا مصالح امور بندگان.
عنایت الله
/enāyatollāh/
لطف و نیکی و احسان خدا.
عوضعلی
/avazali/
احسان و پاداش علی
عوید
/oveyd/
فایده دهنده، سود بخش
عیار
/ayār/
بسیار رفت و آمد کننده، حیله گر، جوانمرد
عیدان
/idān/
چوبها
عیسی
/isā/
به معنی نجات دهنده
عین الدین
/eynoddin/
چشم دین، عزیز در دین
عین الزمان
/eynozamān/
چشم زمان
عین الله
/eynollāh/
۱- چشم خدا؛ ۲- در عرفان به معنی عینالله و عینالعالم انسان کامل را گویند.
عیوق
/ayuq/
ستاره ای روشن و سرخرنگ
اسم پسر عبری که با حرف ع شروع می شود
نام
تلفظ
معنی
عاد
/ād/
نام قومی که هود (ع) به پیامبری آنان برگزیده شد
عیسو
/isu/
دارای گیسوی پر پشت، نام برادر یعقوب پیامبر
عیمانوئل
/imānuel/
خدا با ماست، امانوئل، مانوئل
اسم پسر با حرف ع در سایر ریشه ها
نام
تلفظ
معنی
ریشه
عارف پاشا
/ārefpāšā/
عارف (عربی) + پاشا (فارسی)، پادشاه دانا و آگاه
فارسی-عربی
عباسقلی
/abāsqoli/
بنده و غلام عباس
ترکی
عرشیا
/aršiyā/
عرش + ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت یا اسم ساز)، منسوب به عرش