به ریشه زبانی شبه قاره هند، تمام ایران از آسیای میانه تا آسیای صغیر و خاورمیانه باستان، زبان آریایی میگفتند. این نام توسط اروپاییها تحریف و به زبان هندواروپایی تبدیل شد. دلیل این تغییر، سیاستهای اروپا و غرب در راستای ایرانزدایی از فرهنگ جهان بود. این زبان از گویشها و لهجههای گوناگون تشکیل شده بود و مردمان هر منطقه، با گویش محلی خود به آن تکلم میکردند. اما اصل و بُن آن را همه ایرانیان متوجه میشدند (مثل امروز که لری و گیلکی و مشهدی و… گوشهایی از زبان فارسی هستند). در آن روزگار، مهمترین این گویشها اوستایی، سُغدی، بلخی، خوارزمی، پارتی، سکایی، پارسی و مادی بودند.
پس از سقوط هخامنشیان، مدتی ایران تحت حکومت بیگانگان موسوم به سلوکیان اداره شد. اما دو برادر از ایالت پارت به نامهای ارشک و تیرداد، قیام کرده و در شرق ایران حکومتی ایرانی برپا ساختند. بعدها و در زمان پادشاهی مهرداد، این حکومت توانست تمام فلات ایران را فتح و از زیر یوغ بیگانگان خارج سازد. این حکومت اشکانیان نامیده شد.
اشکانیان به گویش پارتی از زبان آریایی صحبت میکردند. بنابراین در این زمان، زبان پارتی به جای زبان پارسی که زبان مرسوم دوران هخامنشی بود، به عنوان زبان درباری و رسمی مشترک در سراسر ایران مورد استفاده قرار گرفت. نام اصلی قوم اشکانیان در دوران باستان، «پارثوَه» بود. به زبان این قوم نیز «زبان پَرثُوَه» (گویش پَرثُوَه از زبان آریایی) و بعدتر «زبان پَرثُوی» میگفتند. بعدها طی روند تلطیف زبان، به این واژه به پرتوی و پَلهوی و نهایتا پهلوی تغییر شکل پیدا کرد. بنابراین «زبان پهلوی» در اصل تلطیف شده همان «زبان پارتی» می باشد.
پس از بررسی پیشینه تاریخی زبان پهلوی، در ادامه مطلب مجموعه ای از اسم دخترانه پهلوی را گرد هم آوردیم تا راهنمایی باشد برای انتخاب شما دوستانی که علاقهمند به تاریخ و فرهنگ کشور عزیزمان هستید.
در انتخاب اسم فرزند دلبندت بین چند گزینه زیبا مرددی؟
ابزار هوشمند تصمیم گیری، به شما کمک می کند تا بهترین را بر اساس معیارهای مد نظرتون انتخاب کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید:
تصمیم گیری با هوش مصنوعی
اسم دخترانه پهلوی
نام | تلفظ | معنی |
---|---|---|
آتور | /ātur/ | ۱- آتش، آذر؛ ۲) نام فرشتهی در ایران باستان. |
آذر | /āzar/ | ۱- در قدیم آتش، نار؛ ۲- ماه نهم از سال شمسی، نام روز نهم از ماه شمسی در ایران قدیم – ۳ – مجاز از آتشکده |
آراسته | /ārāste/ | صفت مفعولی از آراستن – ۱- آرایش شده و زینت و زیور داده شده؛ ۲- آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفتهای خوب اخلاقی نیز هست؛ ۳- (در قدیم) منظم، مرتب، دارای سامان، با زیور و زینت. |
آرزو | /ārezu/ | ۱- خواهش، کام، مراد، چشمداشت، امید، توقع و انتظار ۲- میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب |
آلا | /ālā/ | سرخ، سرخکمرنگ. |
ابریشم | /abrišam/ | رشتهای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند |
ارتاک | /artāk/ | سریع، تندرو |
بامیک | /bāmik/ | صورت پهلوی بامی و به معنای درخشان |
بامیکا | /bāmikā/ | [بامیک (پهلوی) = بامدادی، درخشان، باشکوه، زیبا، روشن + ا (پسوند نسبت)] ۱- منسوب به بامیک؛ ۲- مجاز از زیبا و با طراوت و درخشان. |
بتیا | /batiyā/ | سینه، صدر. |
پوران | /purān/ | سرخ، گلگون |
رسپینا | /raspinā/ | فصل پاییز، پاییز. |
رودابه | /rudābe/ | در شاهنامه دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم دستان. |
سارا دخت | /sārā-doxt/ | دختر خالص و پاک، دختر مبرا از گناه و پاکیزه. |
سودابه | /sudābe/ | سوداوه – در پهلوی به معنی دارنده ی آب روشنی بخش |
سیرانوش | /sirānuš/ | سیر (در پهلوی) راضی و خشنود + انوش= جاویدان، خوشنودی و رضایتمندی جاودان. |
جستجوی هوشمند اسم فرزند
نامهای انتخاب شده
نام | ریشه | معنی | تلفظ |
---|